میدونین چیه؟ نمیدونم چند ساعته نخوابیدم. حتی برق ها رو هم خاموش کردم و رفتم تو تخت که بخوابم، بعد یهو یادم اومد یه دختر فلان فلان شده ای چند سال پیش نسخه خودم از "خداحافظ گری کوپر" رو امانت گرفت و سر به نیستش کرد و یه نسخه دیگه برام خرید. هیچ وقت دلم باهاش صاف نمیشه. من به اینکه کتابام اون نسخه ی خودم ازشون باشن یه وسواسی دارم. من کلا وسواس زیاد دارم. من اول وسواس بودم بعد آدم شدم. 

حالا فکر کنید یه نفر بیاد این بلا رو سر نسخه من از کتاب مورد علاقه ام از نویسنده ی مورد علاقه ام بیاره. فکرشو بکنید. چطوری میتونم فراموشش کنم؟ بهم حق بدین که بعضی وقتا تو تختم یادش بیفتم و حسابی اعصابم رو خورد کنه. خلاصه پا شدم رفتم برش داشتم و ورقش زدم. 

این کتابو بار اول دوم دبیرستان بودم فکر کنم، که از کتابخونه گرفتم و خوندم. از همون چند صفحه ی اولش فهمیدم که کتاب مورد علاقمه. شبی که تمومش کردم، صبح زود پا شدم و رفتم از داداشم پول قرض گرفتم و همون روز خریدمش از یه مغازه نزدیک خونمون. بلافاصله شروع کردم به دوباره و دوباره خوندنش.

میدونین چیه؟ رومن گاری. رومن گاری دنیا رو یجوری میبینه که من میبینم ولی هزاربار بهتر. رومن گاری نسخه هزار برابر پیشرفته تر منه. اخ که چقد عاشقشم. منظورم اینه که، من اردلانو خلق کردم و اون لنی رو. متوجه منظورم میشین؟ بعد دایانا واین جونز هست که هاول رو خلق کرده. بعد توقع دارین اینا نویسنده های مورد علاقه ام نباشن؟

مغز دایانا واین جونز مثل یه کامپیوتر عمل میکنه لعنتی، حتی یه کلمه رو هم بی دلیل به کار نمیبره. یه جوراییم مثل اگاتا کریستیه. چرا؟ چون نشونه ها رو تو تک تک جمله های کتاب میریزه و تو فصل اخر همشون رو جمع میکنه و ربطشون و برات میچینه. خیلیم ترو تمیز. برادرم میگه کارگردان خوب اینه که همه دونه هاشو برداشت نکنه ولی من وقتی یه نویسنده این کارو میکنه خیلی لذت میبرم. چرا؟ نمیدونم، فکر کنم چون خارش مغزم میخوابه. 

هیچ کلمه ای هیچ وقت موفق به توصیف حس من به لنی نمیشه. برام مهم نیست که شبیه اردلانه یا من، و حتی شاید دیگه برام خیلیم مهم نباشه که وقتی اردلان رو توصیف میکنم ملت میگن خیلی شبیه خودته که. الان تنها چیزی که میبینم اینه که با فقط ورق زدن چند صفحه از گری کوپر، تازه اونم نسخه ای که نسخه اصلی خودم نیست، باز عشقم به لنی فوران کرده. تو وبلاگ قبلیم چند ماه مداوم راجع بهش وراجی کرده بودم و فکر نمیکنم هیچ وقت بتونم درموردش ساکت شم. 

چه چیزی بهتر از یه عکس از هرمس برای تموم کردن این پست؟