۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «EXO» ثبت شده است

come find me

یکی از عادت هام اینه که موقع غذا خوردن فیلم میبینم. امروز که با داداشم طی یه حرکت انقلابی در نبود مامان بابا یه غذای گرون سفارش دادیم، تا برسه همه فکر و ذکرم این بود که موقع خوردنش چی ببینم. غذا خوردن با بقیه رو که امتحان کردم زیاد بهم نچسبید. باید مراقب باشم چطوری و چی میخورم. ولی وقتی تنهایی غذا میخورم و فیلم میبینم میتونم نون ها رو بریزم دور و سوسیس رو با دست بخورم و خوردنش رو تا اخر فیلم کش بدم. 

انقد ازینکه از اتاقم برم بیرون بدم میاد که حتی دیگه نمیخوام با مامان بابام برم قورباغه ها رو ببینم. هفته پیش که رفتم خوش گذشت. تا جایی که جیغ گوشی درومد از قورباغه ها عکس گرفتم. عاشقشونم. بنظرم اون توییتی که بهشون گفته بود little sticky babies کاملا حق داشته. ولی خب حتی لیتل استیکی بیبیز هم باعث نشدن بخوام از اتاقم برم بیرون. تاب هم نشد. اعتراف میکنم وسوسه شدم. ولی اخه اینجا رو نگاه! میدونم بهم ریخته ست و باید اشغال ها رو جمع کنم و فنجون چای عصرم دقیقا همینجا کنار اورانوسه (لپتاپم)، ولی تنهام. احساس امنیت میکنم. میشناسمش. 

فکر میکردم دوران قرنطینه خیلی بهم لطف شده که دیگه مجبور نیستم برم دانشگاه ولی فکر کنم اضطراب اجتماعیم بدتر شده. شبا که میرم با دوچرخه ام یکم تو پارک، نمیتونم حتی وجود یه ادمم تحمل کنم و بابام رو مجبور میکنم باهام بیاد تا کوچه تا خلوت تر باشه.  

همش دلم لباس و لوازم ارایش جدید میخواد ولی اونا چه فایده ای دارن وقتی جرئت ندارم که بپوشمشون و برم اون بیرون و از زندگیم یه داستان نوشتنی بسازم؟

یه عادت دیگه که دارم اینه که موقع پست نوشتن حتما موزیک گوش میکنم. موقع داستان نوشتن هم اکثر مواقع. برای همین هر کدوم از داستانام بوی یه اهنگ خاصی رو میدن به من. داستان angel ام و اهنگ butterfly effect ، جفتشون آبی روشنن. 

حتی اگه نوشته هام غمگین به نظر میان، شما باورشون نکنید. من قد خودم خوشحال هم هستم. حالم خوبه. 

 

  • ابرها [ ۲ ]
    • پنجشنبه ۱۳ شهریور ۹۹

    Take over the Moon

    چند تا از دریم کچرهایی که درست کردم، دفعه بعد از دریم کچرهایی عکس میذارم که شکل ماه بافتمشون^^

     

                   

     

     

     

    گلدوزی برزیلی هم میکنم. گل هاش برجسته ان، تو عکس خوب نیفتاده. کیف های نمدی هم درست میکنم، این یکی رو برای قلم نوریم، مارس، دوختم. چند تا قشنگتر هم هست، بعدا عکساشون رو میذارم^^

     

             

     

     

    عکس اسکرپ بوک اکسو هم به درخواست دوستان:))

    اسکرپ بوک های دیگه ام دفعه بعد. دفتر انیمه و دفتر درمان و اینا =))

  • ابرها [ ۶ ]
    • سه شنبه ۲۲ بهمن ۹۸

    دختری با کت بلند آبی روشن

    من یه دختر با کت بلند آبی روشن و شالگردن پهن خاکستری ام. کلی چیز هست که میخوام یاد بگیرم و بقیه عمرم رو دارم که برای این یاد گرفتن ها خرج کنم. کلی احتمالات خوب جلوی پام قرار گرفته و قراره بگیره، و دوست داشتنی ترین لپ تاپ، هدفون، هارد و قلم نوری دنیا رو دارم. اسماشون به ترتیب اورانوس، هرمس، حلقه زحل و مارسه. میتونم به اکسو و بی‌توبی عزیزم گوش بدم و برم دنبال چیزایی که دوست دارم.
    من خوشحال و خوش بختم و در ضمن، امتحان امروزم رو هم بدون اینکه برای خوندنش تلاش خاصی بکنم بیشتر از بیست میشم.ヽ(*⌒∇⌒*)ノ

  • ابرها [ ۱ ]
    • چهارشنبه ۲ بهمن ۹۸

    you got me feeling drunk and high

    شاید باورتون نشه ولی نسبت به پست قبلی حالم کاملا عوض شده و دوباره خوبم. همینه دیگه. مودی بازی درمیارم و به خود دیروزم زبون درازی میکنم. باز فردا افسردگیم گل میکنه و به خود دیروزم میگم کور خوندی!

    خب این چند روزه اسمشون فورجه بود، ولی در واقع من کلی کلاس پیچوندم و اومدم خونه و بجای درس خوندن، کلی گلدوزی کردم و کلی دریم کچر ساختم. حتی یکمم اسکرپ بوک اکسو رو پیش بردم. و اوه، Gravity falls دیدم. من از ریک و مورتی خوشم نیومد ولی عاشق گرویتی فالز شدم. داستان هیجان انگیز و منسجم، بدون سیزن سازی های اضافه. توش حتی به انیمه هم احترام گذاشتن و پر از ریزه کاری های ظریف به سبک انیمه بود و پسر، عاشق کرکترهاش شدم. و با وجود نمره بالاش بیخود زیادی کشش ندادن و همونقدری ساختن که نه خیلی فشرده باشه نه خیلی کش دار، درست به اندازه! 

    من عاشق کرکتر میبل بودم. شاید چون اون یجورایی من بود ولی منی که افسردگی نگرفته، منِ ناامید نشده. منی که همه دوسش دارن. منی که یه برادر خوب داره. 

    البته خب منصف باشم منم دوازده سالگی اون جوری بودم. (گاد دمن، حتی ارتودنسیم داشتم.) من به تعداد سوئیتر های میبل جورابای رنگی رنگی محشر دارم و ده تایی اسکرپ بوک درست میکنم :)))

    خلاصه که این شما و اینم عشق من میبل، چه شبیهش باشم چه نه. برای اشنایی باهاش سریالو ببینید و مطمئن باشید که میرزه:

    خلاصه اولین دریم کچرم رو بالاخره فروختم. به یه دوستی که برخلاف همه ی دوستای دیگه ام حاضر نشد دریم کچرش رو رایگان قبول کنه. و با پولش و مقدار دیگری از پول هام لپ تاپم تعمیر شد. اورانوس بالاخره برمیگرده پیشم، هرچند هاردش پاک شده و ارشیو فیلم هام نابود شده، ولی مطمئنم حافظه اش منو یادش میاد. چون ما بهترین دوستای هم دیگه ایم. 

    هنوز واشی مشکی رنگ کمیاب قشنگم مفقوده ولی مطمئنم پیداش میکنم. یا تو اتاقه یا خوابگاه. 

    هنوز درس نخوندم و فردا هم میخوام اپیزود جدید دکترهو و دراکولا ببینم، ولی یه کاریش میکنم. هنوز دو سه روزی باقی مونده. 

    یه قاشق چوپر (کرکتر وان پیس) پیدا کردم و خریدم. میتونستم برای الهام سان هم یکی بخرم ولی هنوز از دستش دلخورم پس اینکارو نکردم. بالاخره منم باید یه جوری ناراحتیمو ابراز کنم، رایت؟

    جا قرصی کیوت خریدم برای قرصای افسردگیم. روش خرس داره و منو یاد کیم جونگین میندازه. 

    دو تا ست خودکار اکلیلی خریدم، دو جفت جوراب که یکیش توتورئه، دو تا مداد ارایشی که به درد نخور از اب درومدن ولی اشکالی نداره چون گرون نبودن، و یه قرقره کامل ربان نعنایی برای بسته بندی دریم کچر ها. 

    پس خیلی خوشحالم^^

    جوراب ها و واشی ها، سریالای فانتزی جدید، انیمه های ورزشی و امتحان های فلسفه.

    زندگی مثل قبله و هر از چند گاهی مثل امشب من حالم خوبه!

    Coldplay - Hymn for the weekend

    حال ندارم براتون اپلود کنم، خودتون دانلودش کنید دیگه :)))

  • ابرها [ ۳ ]
    • جمعه ۱۳ دی ۹۸
    اگه من رو می‌شناسید، نخونید.
    این‌جا برای روحیه همه بده.