گمونم امروز خیلی بد نبود؟ لول. چون همه اش رو به خوندن فن فیک و au گذروندم و خندیدم، یه عالمه اسنک خوردم و هیچی غذا، احتمالا ترازو رو هم شکوندم. الانم دارم به یه ترک از my chemical romance گوش میدم که خوبه و دوسش دارم. داستانی پیش نبردم، نقاشی یا گلدوزی نکردم، درس نخوندم، رسما هیچ کار مفیدی نکردم و همه اش رو به بطالت محض گذروندم. ولی خوش گذشت گمونم؟ درگیر این لذت های سبک و سطحی شدن یجوری ازارم میده. 

قبلنا، نوجوون که بودم به ادمایی اینجوری میگفتم سطحی و میگفتم به درد نمیخورن و اینا، الان میبینم خودم سطحی تر از همه ام، دیگه خبری از حرفای قلمبه سلمبه نیست، کتاب و فیلمم که ببینم و بخونم اصلا دلم نمیخواد بگمش یا تغییر ایجاد کنم یا هیچی. 

ایا من لازم دارم که دیده بشم؟

چقد حرفای بی معنی میزنممممم:)))))