۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گلدوزی» ثبت شده است

Take over the Moon

چند تا از دریم کچرهایی که درست کردم، دفعه بعد از دریم کچرهایی عکس میذارم که شکل ماه بافتمشون^^

 

               

 

 

 

گلدوزی برزیلی هم میکنم. گل هاش برجسته ان، تو عکس خوب نیفتاده. کیف های نمدی هم درست میکنم، این یکی رو برای قلم نوریم، مارس، دوختم. چند تا قشنگتر هم هست، بعدا عکساشون رو میذارم^^

 

         

 

 

عکس اسکرپ بوک اکسو هم به درخواست دوستان:))

اسکرپ بوک های دیگه ام دفعه بعد. دفتر انیمه و دفتر درمان و اینا =))

  • ابرها [ ۶ ]
    • سه شنبه ۲۲ بهمن ۹۸

    Feel the emptiness

    هیچ وقت خودمو اینجوری نمیدیدم که هیتر پیدا کنم. الانم که هیتر دارم نمیدونم چرا. نمیدونم برای چی. بعدش انگار یه سدی شکسته باشه بقیه هم شروع کردن و گفتن. بد گفتن راجع به کسی که بقیه هم راجع بهش بد میگن راحتتره. پر از حس بد شدم. یکی دو روز هیچی نمیفهمیدم. از همشون بریدم، گوشیمو خاموش کردم. گلدوزی کردم و اسم بی تو بی رو دوختم وسطش. زدمش دیوار. براش خوشحال شدم. فکر کردم اماده ام که برگردم ولی حتی دیدن اسمشون هم حرفاشون رو یادم مینداخت، لحناشون که مثل لبه تیغ سرد و گزنده بودن. 

    بیشتر و بیشتر فرو رفتم تو خودم. شعار جدیدم رو تکرار میکردم؛ "وحشت نکن که زیاده، فقط دونه دونه انجامشون بده." دریم کچر درست کردم و درست کردم. فکر کردم اگه درستشون کنم و کارام تموم شن احساس بهتری پیدا میکنم. ولی حالا اتاقم پر از پر و مهره و نخ و یه مشت تور نصفه بافته شده ست و حس های بدم تکثیر شدن. 

    شاید باید یه بار دیگه برمیگشتم به اون وبلاگ قدیمی عزیزم که بفهمم دیگه کارم باهاش تموم شده و اونجا مرده. جایی که دیگه مردنم توش ثبت نمیشه. 

    من خودمو گم کردم. نمیدونم کیم و از کجا اومدم. حتی نمیدونم کجا میخوام برم. نمیدونم چی به صلاحمه و باید چیکار کنم. حتی درست کردن دفتر درمانم رو هم متوقف کردم. الان تنها کاری که برای خودم دارم میکنم اینه که قرصامو هرشب میخورم. اونم نصفه نیمه، چون صبحاش رو نمیخورم. 

    فردا بهتره که برم دکتر ولی دلم نمیخواد. دلم نمیخواد از خونه برم بیرون. نمیخوام کفش بپوشم. اتاقم خیلی غمگینه ولی حداقل هیچکی توش نگام نمیکنه. دیگه نمیخوام بتونن پیدام کنن. نمیخوام بدونن حالم چطوره. نمیخوام بفهمن دارم چیکار میکنم. باید پست گذاشتن تو کانالم رو تموم کنم. 

    دلم نمیخواد ببینمشون. 

  • ابرها [ ۰ ]
    • دوشنبه ۹ دی ۹۸
    اگه من رو می‌شناسید، نخونید.
    این‌جا برای روحیه همه بده.